چهره ها

گذری بر زندگانی مشاهیر و بزرگان ایران و جهان

چهره ها

گذری بر زندگانی مشاهیر و بزرگان ایران و جهان

راز شگفت انگیز ادیسون و مادرش

ادیسون به خانه بازگشت،یادداشتی به مادرش داد.گفت:این را معلم داد.گفت تنها مادرت بخواند.مادر درحالی که اشک در چشمانش جمع شده بود برای کودکش خواند:فرزند شما یک نابغه است و این مکتب برای او کوچک است؛آموزش او را خود بر عهده بگیر.

سالها گذشت.مادرش از دنیا رفته بود.روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در کنج خانه خاطراتش را مرور می کرد؛ورقی را در میان شکاف دیوار یافت،آنرا در آورد و خواند.نوشته بود:کودک شما کور ذهن است.از فردا او را به مکتب راه نمی دهیم.

ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت:ادیسون کودک کور ذهنی بود که توسط یک مادرقهرمان به نابغه قرن تبدیل شد.